جدول جو
جدول جو

معنی تیم پاس - جستجوی لغت در جدول جو

تیم پاس
چوب نوک تیز و کوتاهی که در زمین فرو کنند تا نشای کاهو و گوجه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیماس
تصویر تیماس
(پسرانه)
جنگل، بیشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیماس
تصویر تیماس
بیشه، نیزار، جنگل
فرهنگ فارسی عمید
بیشه و نیستان و جنگل را گویند و به عربی اجم خوانند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا)، بیشه، (صحاح الفرس)، بیشه و نیستان، (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)، جنگل و بیشه و ویرانه و ملک لم یزرع و ویران و نیستان، (ناظم الاطباء) :
نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر
به تیم واتگران آید از در تیماس،
ابوالعباس (از صحاح الفرس و فرهنگ جهانگیری)،
در قوامیس عرب کلمه دیماس یا دیماس هست که به معنی لانه و سوراخ زیرزمینی که وحوش به لانه گیرند و امثال آن می باشد و به گمان من تیماس و دیماس یکی تعریب یا تصحیف دیگری است و از شعر ابوالعباس تیماس را به معنی بیشه و نیستان و جنگل گرفته اند به حدس، و اصل همان دیماس به معنی کن و سرب عربی است و دیماس نیز نام زندانی بود از حجاج بن یوسف ثقفی که برای تاریکی آن به دیماس خوانده می شد، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَ یَ)
که تخم پاشد. که تخم افشاند. تخم پاشنده. تخم افشان
لغت نامه دهخدا
(سِ یُ)
کنایه از آلت مردی. شرم مرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیش پاس
تصویر پیش پاس
معالجه قبلی. توضیح این کلمه بر ساخته فرهنگستان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیم بان
تصویر تیم بان
کاروانسرادار
فرهنگ فارسی معین
تخم پاشی، بذرپاشی
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشته از تخم
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی از ماهی با خال های قهوه ای از راسته ی کپور ماهیان که
فرهنگ گویش مازندرانی
سبدی که جهت حمل و نقل جوانه های برنج از خزانه به شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
تلم پاس
فرهنگ گویش مازندرانی
تخم آدمی، اولاد، اعقاب
فرهنگ گویش مازندرانی
خزانه ی بذر شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
بادانه، تخم دار، دانه دار
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف چوبین مخصوص حمل خزانه ی برنج برای نشا
فرهنگ گویش مازندرانی
پراکنده، سرگردان
فرهنگ گویش مازندرانی